سفرنامه ماه
صبحت بخیر ماه
صبحت بخیر پنجره رو به کائنات
صبحت بخیر آبی فیروزهای من!
صبحت بخیر روشنی وصف ناپذیر!
همه پنجرهها دلتنگند
ماه میخواهم و تصنیف قشنگی که تویی.
آفتاب
در کف پیادهرو
خواب رفته است
ماه
سکهای است توی کاسهاش.
هر شب ـ شبیه ماه
در خواب من
چراغ تو تا صبح روشن است.
و اصلاً ماه یعنی تو
و اصلاً کوچه یعنی من
چه شریانی
چه جریانی
چه گرمایی
چه ژرفایی!
پلکهایت را که میبنـدی
ماه
اعصابـش به هم میریزد از احسـاس تنهایی.
برای نسیمی که ناگاه
در من وزیده ست
لباسی فراهم کن
ای ماه!
ماه
با تمام گرفتگیهایش
همچنان با شکوه میتابد.
ماه را
بر دریچه ضرب میکنم.
قفل روی ساز
پرده روی ماه
در دلم دارد کسی دیوار میچیند.
پیراهنت مرز ظهور ماه
لبهای تو رمز عبور من.
ماه هم بی تو دلش میگیرد.
گریبان را که بگشایی
اجابت میشود دستم.
هوای چیدن ماه است در باران پاییزی.
بوی آغوش تو دارد ماه.
ای نیمه پنهان
ای ماه ناپیدا
جای تو در آغوش من خالی است.
آب میخواهم
از لبان تو
ماه میخواهم
از لباس تو.
ماه در هر نگاهی قشنگ است.
ماه را با آخرین بوسه
چای را با آخرین خرما
تلخ شیرینی است اوقاتم.
نیمه شب
پیراهنت را خواب میدیدم
صبح، بوی ماه میآمد.
از کوهها خورشید
از شانههایت ماه.
زیباتر از برآمدن خورشید
ماه زلال من
در خواب پلکهات.
مهربانی نور است
نور در لبخند است؛
بر لبم ماه بریز!
تشنهاند آهوان
نصفه است ماه.
دریا به ماه گفت:
زیباییات
حواس مرا پرت میکند.
در وسع ماه نیست
آیینهات شدن.
شاخهها را میتکاند باد
ماه میریزد.
زنجیرها خواب ترا دیدند
ای ماه
از پشت ابر امشب نیا بیرون.
ماه، دیوانهای است
با لباسی دریده و چرکین
ایستادهست بر بلندی شهر
کلمات قصار میگوید.
دستهای تشنهام، باران
گامهای خستهام، همراه
پلکهایم، خواب میخواهد
خوابهایم، ماه.
گونههایی سرد دارد ماه
دستها را سخت در جیبش فرو کرده
در بساط صبح
نیمرویی مانده از دیروز
- بی زرده.
ماهِ افتاده در تشت!
روشنم کن.
ماه ، پشت شیطنتهای نگاه تو
نقشه میریزد
خندهای مرموز دارد
باز.
باد ـ مجنونوار
از زلف درختان بوسه میچیند
ماه میپرسد:
میتوان عاشق نبود آیا؟
ماه
کاشی شکستهای است
در حیاط آسمان.
ماه را پایین بیاور
وسعت تنهاییام
دیوانه خواهد کرد.
ماه دارد میدَمَد از پلکهای تو
انبساط آسمان در من
تماشایی است.
آسمان، عطر گریبانش
روح شبهای ترا دارد؛
بر گلویت، ماه مرقوم است.
در نبودِ ماه
کوچه، تکراری است.
آسمان، سقفِ اتاقم بود
در شب آغوش ماه تو.
تعریف میکنم
دست ترا برای پرنده
دیگر به ماه نیز رضایت نمیدهد.
ماه در غبار
همچنان عزیز و پُر عیار.
بگذار
مثل این ماه که سر رفته دلش
انعکاس تو شوم.
ماه، با تو دیدنی است
راه، با تو رفتنی.
لکنت کودکانهای دارد
ماه
وقتی که پلکهایت را...
نبض ماه را بگیر
تند میزند
در حضور تو.
رشک میبرم به ماه
روبروی آن دریچهای که ایستادهای
رشک میبرم به پنجره.
سفرنامه ماه را مینویسم
ورق در ورق
قصهای نیست جز «تو».
ماه نگاهِ توست وقتی مهربان میتابی بر روزگارِ سیاهم...(لیلی) سلام اُستاد/عالی بود/ماه نوشت هاتون برقرار
کوتاه های زیبایی خواندم دست مریزاد بزرگوار
نتونستم همه اینها رو بی وقفه و پشت سر هم بخونم! بعضی جاهاش باید صفحه رو می بستی و فکر میکردی به چیزی ک خوندی و لذت می بردی... عااالی بود استاد... "آبی فیروزه ای من..."
سلام..ممنون شما لطف دارید
سلام وب سایت رسمی کربلایی مجتبی اکرمی http://www.mojtaba-akrami.ir منتظر حضورتان هستیم اگه صلاح دونستید با مداح ما در زمینه شعر همکاری کنید خبرمون بدید.تشکر
سلام استاد سلامت باشید وطبق معمول مدیر نمونه[دست] خوش به حال چاه چشمانم که میزبان ماه کنعانی بود... ولی بی خبر از گذر قافله ی عمر
عالی بود
سایت تصویری همه مشاغل و خدمات رفسنجان : معرفی مشاغل رفسنجان نیازمندیها منازل و املاک فروشی اتومبیل های فروشی و ...... در خدمت همه همشهریان گرامی است.
درود برشما و بسیار زیبا و شیرین
من شعر کوتاه رو خیلی دوست دارم و از شما برای شعر گفتن الهام میگیرم،از شما خیلی ممنونم...